پایگاه فرهنگی مذهبی مجازی

۳۰ مطلب با موضوع «اخلاقی» ثبت شده است

حق الناس

حق الناس

دورتادور نشسته بودیم. نقشه آن وسط پهن بود. حسین گفت:"تا یادم نرفته اینو بگم: اونجا که رفته بودیم برای مانور، یه تیکه زمین بود. گندم کاشته بودن. یه مقدار از گندم ها از بین رفته، بگید بچه ها ببیینن چقدر از بین رفته، پولشو به صاحبش بدین."

 

فاطمه غفاری، یادگاران7، خاطرات شهید حسین خرازی، تهران، روایت فتح، 1381

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شرط قبولی استغفار

شرط قبولی استغفار

اگر بخواهیم استغفار - این نعمت الهی - را به دست بیاوریم، دو خصلت را باید از خودمان دور کنیم؛ یکی غفلت و دیگری غرور. غفلت یعنی انسان به کلی متوجه و متنبه نباشد که گناهی از او سر می زند، مثل بعضی از مردم. بعضی از این افراد غافل، اصلا به ثواب و عقاب عقیده ای ندارند. بعضی به ثواب و عقاب هم عقیده دارند اما غرق در غفلت اند و اصلا ملتفت نیستند که چه کار می کنند. اگر این را در زندگی روزمره خودمان قدری ریز کنیم، خواهیم دید که بعضی از حالات زندگی ما شبیه حالات غافلان است. غفلت، دشمنی بسیار عجیب و خطر بزرگی است. شاید واقعا برای انسان هیچ خطری بالاتر و هیچ دشمنی بزرگ تر از غفلت نباشد. ... در اصطلاحات قرآنی، آن چیزی که نقطه مقابل این غفلت است تقواست. تقوا بعنی به هوش بودن و دائم مراقب خود بودن.

 

بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه تهران 1375/10/28

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آثار بد رفتاری با اهل خانه

آثار بد رفتاری با اهل خانه

ادب در زندگی را زینت هر عملی قرار دهید...از همسرتان تشکر کنید. هرچند غذایی که پخته شور یا بد شده باشد. وقتی از غذا ابراز رضایت می کنید، همسرتان خوشحال می شود و این باعث رشد و پیشرفت معنوی شما می گردد. یک بار من در جوانی در خانه با خانواده بد اخلاقی کردم، در عالم معنا به من گفتند:"بیست سال ناله های تو بی اثر شد."

 

محمدجواد نورمحمدی، ناگفته های عارفان، دفتر سوم، قم، آفتاب خوبان، 1379، سفارش اخلاقی حضرت آیت الله سعادت پرور(رضوان الله تعالی علیه)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کتابم را محو کردم!

مرحوم عارف بالله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی فرمودند: من کتابی نوشتم و پیش از چاپ دیدم مرحوم فیض کاشانی در همین موضوع کتاب نوشته است. برای چاپ به شک افتادم؛ روزه گرفتم و به دستورالعملی که برای دیدن امامان در خواب است به امام صادق(ع) متول شدم. در خواب امام(ع) را دیدم و سوال کردم:آیا کتاب فیض بهتر است یا کتاب من؟...امام(ع) سکوت کردند...عرض کردم:آیا همچو شما، سائل را محروم کند؟...امام(ع) فرموندند:کتاب فیض بهتر است...پس کتابم را محو کردم.

 

محمدجواد نور محمدی، شیخ مناجاتیان، قم، مهر خوبان، 1382، ص81-82

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ما نان و ماست می خوریم

ما نان و ماست می خوریم

سردار شهید علیرضا عاصمی - فرمانده تخریب قرارگاه های خاتم، کربلا و نجف - همیشه یک تبسم زیبا داشت. وارد خانه که می شد، قبل از حرف زدن لبخند می زد. عصبانی نمی شد؛ صبور بود. اعتقادش این بود که این زندگی موقت است و نباید سر مسائل کوچک خود را درگیر کنیم. گاهی وقت ها از شدت خستگی خوابش نمی برد. یک روز مشغول آشپزی بودم. علی هم کنار دیوار تکیه داد و مشغول صحبت با من شد، تا اینکه چند دقیقه بعد، هنگامی که خواستم آب و غذایی برای او ببرم، نگاه کردم دیدم کنار دیوار خوابش برده، ولی با همین وضعیت خیلی از مواقع کمک کار من در منزل بود. مثلا اجازه نمی داد که هر شب از خواب بلند شوم و به بچه برسم. می گفت:"یک شب من یک شب شما..."یک شب شام آماده کرده بودم که متوجه شدیم همسایه ما شام درست نکرده، چون تصور می کرده که همسرشان به منزل نمی آید؛ فورا علی غذای ما را برای آن ها برد. گفتم:"خودمان؟!" گفت:"ما نان و ماست می خوریم...".

 

جمعی از نویسندگان، همسرداری سرداران شهید، تهران، موسسه فرهنگی و هنری قدر ولایت، 1389، فصل سردار شهید علیرضا عاصمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تمسک به قرآن و اولیای خدا، علاج امراض روحی

تمسک به قرآن و اولیای خدا، علاج امراض روحی

عزیز، از خواب گران برخیز و این امراض گوناگون را با قرآن و حدیث علاج کن و دست تمسک به حبل الله متین الهی و دامن اولیای خدا زن! پیغمبر خدا(ص) این دو نعمت بزرگ را برای ما گذاشت که به واسطه ی تمسک به آن ها از این گودال ظلمانی طبیعت خود را نجات دهیم و از این زنجیر ها و غل ها خلاصی پیدا کنیم و به سیره ی انبیا و اولیا متصف شویم. خدا نکند انسان پیش از آنکه خود را بسازد جامعه به او رو آورد و در میان مردم نفوذ شخصیتی پیدا کند، که خود را می بازد و گم می کند.


سید روح الله موسوی خمینی، شرج حدیث جنود عقل و جهل، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ص343


پایگاه فرهنگی حججی ها نوزدهم رمضان سالروز ضربت خوردن حضرت علی (ع) و همچنین چهاردهم خرداد سالروز رحلت جانگداز بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی(ره) را تسلیت عرض می کند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شش چیز شگفت انگیز

سلمان(رضی الله عنه) می فرماید:"از شش چیز در شگفتم. سه چیز آن من را می خنداند و سه چیز دیگر به گریه ام می اندازد. آن سه چیز که مرا به گریه می اندازد: جدایی از دوستان محمد(ص)، هراس و وحشت قیامت و ایستادن در پیشگاه خداوند عز و جل است. و اما آن سه چیزی که مرا به خنده وا می دارد: یکی کسی است که در پی دنیاست، حال آنکه مرگ در پی اوست. دیگری کسی که در غفلت به سر می برد، حال آنکه از او غافل نیستند، یعنی خداوند ناظر اعمال اوست، و سومی کسی که دهانش به خنده باز می شود، در صورتی که نمی داند آیا خداوند از او خشنود است یا ناخشنود."


به نقل از میزان الحکمه، ج9، ح15169

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ساده گرفتن ازدواج جوانان

روزی مرحوم کاشف الغظا، یکی از مراجع بزرگ تقلید، پس از پایان درس فرمودند:"من دختری دارم که وقت ازدواجش فرا رسیده است، اگر یک فرد متدین و اخلاقی باشد من او را به دامادی می پذیرم و دخترم را به همسری او در می آورم." در این میان، یکی از حضار از جای خود برخواست و پس از لحظه ای، بدون اینکه سخنی بگوید، نشست. پس از اتمام جلسه، مرحوم کاشف الغطا او را به منزلشان دعوت کردند. معلوم شد یکی از شاگردان فاضل، متدین و خوش اخلاق خود اوست. بنابراین، بدون اینکه نیاز به تحقیق بیشتری درباره ی او داشته باشد، درباره ی امکانات مالی اش از او پرسیدند. طلبه جوان در پاسخ گفت:"چیزی ندارم." مرحوم کاشف الغطا فرمودند:"مانعی ندارد، این منزل ما یک اتاق خالی دارد که فعلا به آن نیازی نداریم و شما می توانید در آن زندگی کنید." سپس در همتن شب، مقدمات عروسی و ازدواج را فراهم کرد و دخترشان را به رسم آن روزگار عروس کردند. داماد کسی نبود جز مرحوم حاج شیخ محمدتقی مسجدشاهی اصفهانی که بعد ها یکی از مراجع بزرگ تقلید شد.

 

احمدحسین شریفی، آیین زندگی(اخلاق کاربردی)، قم، معارف، 1384، ص177


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فرمانده خنده رو

توی جو آن روز کردستان خنده رو بودن واقعا نوبر بود. مسئول باشی و با آن سر و ریش بور و آشفته، هزارتا کار بر عهده ات باشد و هزار جای کارت لنگ بزند و هزار جور حرف بهت بگویند و هر روز خبر شهادت یکی از بچه هایت را برایت بیاورند و چندبار در روز بخواهی نفراتت را از کمین ضد انقلاب در بیاوری و نخوابی و نقشه بکشی و سازماندهی بکنی و دست آخر هنوز بخندی، واقعا که هنر می خواهد. بعضی از بچه ها توی اوقات استراحت جدول درست می کردند. توی یکی از این جدول ها نوشته بود مردی که همیشه می خندد...جوابش یازده حرف بود یکی با مداد نوشته بود: محمد بروجردی


عباس رمضانی، یادگاران12؛ کتاب شهید محمدبروجردی، تهران، موسسه روایت فتح، 1389

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خدمت به مظلومان

خدمت به مظلومان

پسرم! سعی کن که با حق الناس از این جهان رخت نبندی، که کار بسیار مشکل می شود. سر و کار انسان با خدای تعالی، که ارحم الراحمین است، بسیار سهل تر است تا سر و کار با انسان ها...و از امور مهمی که لازم است وصیت نمایم، اعانت نمودن به بندگان خدا، خصوصا محرومان و مستمندان که در جامعه مظلوم و بی پناه اند. هر چه توان داری در خدمت اینان، که بهترین زاد راه توست...، به کار بر و هر چه توانی در خدمت مظلومان ...کوشش کن.


سید روح الله موسوی خمینی، صحیفه امام، ج16، ص 233-234

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰